گل سرخ
|
|
” جان بلانکارد ” از روی نیمکت برخاست لباس ارتشی اش را مرتب کرد و به
تماشای انبوه مردم که راه خود را از میان ایستگاه بزرگ مرکزی پیش می گرفتند
مشغول شد . او به دنبال دختری می گشت که چهره او را هرگز ندیده بود اما
قلبش را می شناخت دختری با یک گل سرخ . از سیزده ماه پیش دلبستگیاش به او
آغاز شده بود. از یک کتابخانه مرکزی در فلوریدا, با برداشتن کتابی از قفسه
ناگهان خود را شیفته و مسحور یافته بود, اما نه شیفته کلمات کتاب بلکه
شیفته یادداشتهایی با مداد, که در حاشیه صفحات آن به چشم میخورد .دست خطی
لطیف که بازتابی از ذهنی هوشیار و درون بین و باطنی ژرف داشت در صفحه اول ”
جان” توانست نام صاحب کتاب را بیابد: “دوشیزه هالیس می نل” . با اندکی جست
و جو و صرف وقت او توانست نشانی دوشیزه هالیس را پیدا کند.
منبع: http://RadsMs.com
نظرات شما عزیزان:
iهستی 
ساعت18:18---23 فروردين 1391
سلام
بسیار خوب امیدوارم روز به روز پیشرفت کنی
ندا 
ساعت18:14---23 فروردين 1391
سلام وب زیبایی دارید !!!!
|
|
[+]
نوشته شده توسط روزبه در 12:59 قبل از ظهر |
| |